Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین: محسن جسور قبل از ساخت نخستین فیلم بلندش، «شکار حلزون» که در بخش «نگاه نو» جشنواره امسال حضور دارد، کارهای مختلفی را در تئاتر و سینما و تلویزیون تجربه کرده. برای نمونه، جسور عکاس سریال «گاندو» بوده و در بخش تحقیق و پژوهش این سریال هم مشارکت داشته. به گفته خودش، چه در فیلمنامه‌هایی که نوشته و چه در نخستین فیلمش، به دنبال اثرگذاری بر ضمیر و فطرت مخاطب بوده و معتقد است فطرت انسان‌ها مسیر درست را حتی در سخت‌ترین شرایط به آنها نشان می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کمی با جسور درباره این نگاهش بحث کردیم و از فیلم اولش گفتیم و شنیدیم.

برای این گفت‌وگو که جست‌وجو می کردم تا اطلاعاتی از سابقه شما پیدا کنم، دیدم با بازیگری تئاتر وارد فضای نمایش شده‌اید، چند سال نمایشنامه نوشته‌اید، فیلم کوتاه ساخته‌اید و فیلمنامه نوشته‌اید. از مسیری که طی کرده‌اید تا به فیلم اول‌تان برسید بگویید.

خیلی سوال سختی است. از کجا شروع کنم؟ خلاصه بگویم که زمان ما، حول و حوش سال 1373، کلاس نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی به این صورت نبود. بیشتر کلاس آموزش بازیگری تئاتر بود، ولی خب من علاقه پیدا کردم به نوشتن و معلم های خوبی هم داشتم که تشویقم کردند به کتاب خواندن. بعد از چند سال، نوشتن برای‌ام جدی‌تر شد و با آثار نویسندگان بزرگ جهان و ایران و کارگردانان مطرح آشنا شدم آشنا شدم و کم‌کم علاقه‌مند شدم که خودم هم فیلمساز شوم. چون کارگردانی فیلم برای‌ام جایگاه بلندمرتبه‌ای بود، تصمیم گرفتم خودم را از اطلاعات و آگاهی، از فلسفه و هنر، از متن های کهن آکنده کنم و هر چیزی را که فکر می‌کردم می‌تواند من را به فیلمسازی مسلط بر متن و اثر تبدیل کند، بیاموزم. الان که فکر می‌کنم می‌بینیم با ساخت این فیلم خواستم چیزهایی را که یاد گرفتم به منصه ظهور بگذارم.

در سال‌هایی که نمایشنامه می‌نوشتید به مضمون خاص و واحدی که به شکل‌های مختلف تکرار شود علاقه داشتید یا نه، مضامین مختلف توجه شما را جلب می‌کرد و در بند مضمون خاصی که مدام به آن بپردازید نبودید؟

فکر می‌کنم اکثر کارهایم را پیرامون یک عنصر واحد نوشتم که مضمون قضاوت کردن و قضاوت شدن بوده است.

این سوال را از این بابت پرسیدم چون فیلمنامه «چراغ های ناتمام» که به قلم شماست، درباره نویسنده‌ای پایبند به باورهای اعتقادی است که به دنبال مضمونی مرتبط با باورهایش می‌گردد و در «شکار حلزون»، مطابق خلاصه داستانی که در رسانه‌ها منتشر شده، زنی برای مراقبت و نگهداری از پیرمردی باید با پسر جوان این پیرمرد صیغه محرمیت بخواند. با توجه به این دو تجربه به نظر می‌رسد که دغدغه پرداختن به مفاهیم دینی را در سینما دارید.

وقتی می‌‎گوییم سینمای دینی، سینمای خاصی را شامل می‌شود. من کار کودک هم کردم که نگاه مذهبی داشته. بگذارید این‌جوری توضیح دهم. من همیشه خواسته‌ام بر ضمیر ناخودآگاه مخاطب اثر بگذارم تا ضمیر خودآگاهش. در همه آثارم، چه موقع نوشتن، چه موقع ساختن، چه موقع عکاسی و طراحی پوستر، بحث فطرت برای‌ام مهم بود. به قول ارسطو که می‌گوید درام از جایی شروع می‎‌شود که تردید اخلاقی شکل می‌‎گیرد، من همیشه سعی ‌کرده‌ام مخاطب را به دوراهی شهوت و فطرت دعوت کنم و در یک وضعیت نمایشی قرار دهم که بین فطرت و لذایذ موجود، مجبور به رجوع به فطرتش شود. در «چراغ‌های ناتمام» هم اگر مخاطب با شخصیت اصلی فیلم همذات‌پنداری کند، در جنگ بین انتخاب معیشت به هر قیمت و برگشتن از آرمان و باورها به این نتیجه می‌رسد که باید پای آرمان‌ها ایستاد.

در واقع شما یک چالش اخلاقی مطرح می‌کنید و چالش‎های اخلاقی هم معمولا ناگزیر از قضاوت و انتخاب هستند.

این از فطرت انسان می‌آید. خداوند فطرت انسان را آنقدر پاک و لطیف خلق کرده که نمی‌توانید آن را به فراموشی بسپارید. این فطرت شما را می‌برد به مسیری که از سوی خدا تعیین شده و همسو با طبیعت انسان است.

برای‌ام سوال است در جامعه‌ای که در چند سال اخیر وضعیت اقتصادی سختی داشته، اختلاف عقیده‌ در مسائل سیاسی و اجتماعی آن وجود دارد و تلاطم‌‎ها و بحران‌های مختلف زندگی آدم‌های این جامعه را به شدت تحت تاثیر قرار داده، حرف زدن از فطرت انسان‌ها خریداری هم دارد؟ احساس می‌کنم خوش‌بینی‌ای در نگاه شما وجود دارد که خیلی با اوضاع ما تناسبی ندارد.

ما همیشه ثابت کرده‌ایم در شرایط سخت و پیچیده عملکردهای شگفت‌انگیزی داریم. واقعیت این است که من در تمام کارهام درباره قشری صحبت کرده‌ام که مثل خودم سخت زندگی کرده و چند برابر قشر دیگری برای تأمین معاش تلاش کرده، ولی همیشه شریف بوده و پای شرافتش ایستاده است. فکر کنم مخاطب با این قشر همذات‌پنداری می‌کند. من در فیلم «آوا» هم که فیلمنامه‌اش را نوشتم، از همین جنس خانواده گفتم و آنجا نیز کودکی ناشنوا که برای من نماد معصومیت و فطرت جامعه بود، همه را متوجه فطرت‌شان می‌کرد. فیلم من فیلم امیدوارانه‌ای است، نه مأیوس‌کننده. البته این چیزها در فیلم خیلی نامحسوس است و این‌طور نیست که مخاطب واضح دریافتش کند. قصه فیلم به نظرم برای مخاطب جذاب است.

ایده اولیه فیلم از کجا آمد؟

من نویسنده‌ام، پر از ایده و طرح و داستانم. چند طرح داستانی داشتم که یکی از آنها را با تلفیق در پیرنگ نمایشنامه «مرگ و دوشیزه» نوشته آریل دورفمن به طرح اصلی فیلمنامه مبدل کردم. در واقع یکی دو وضعیت نمایشی این نمایشنامه را با داستانی از خودم ترکیب کردم و نوشتم.

اینکه در فیلم شما زنی از طبقه پایین مسئول مراقبت از پدر مرد جوانی می‌شود، ناخودآگاه «جدایی نادر ازسیمین» را به ذهن می‌آورد. ممکن است فیلم شما به فیلم فرهادی هیچ ربطی هم نداشته باشد، ولی تاثیری از سینماگرانی که دوست داشتید در کارتان هست؟

قطعا تأثیر گرفته‌ام. رولان بارت جمله‌ای در کتاب «لذت متن» دارد به این مضمون که ما میان‌متنیم، میان‌داستانیم. همه داستان‌ها پیش از ما در جهان گفته شده و ما از قصه‌های قبلی وام می‌گیرم و نسل بعدی هم از قصه‌های ما وام می‌گیرد. در واقع بازتولید قصه می‌کنیم. شاید داستان فیلم ما یک کهن‌الگوست. فیلمی فرانسوی هم هست که در آن مرد سیاهپوست جوانی مسئول مراقبت از مرد فلجی می‌شود. خیلی فیلم با این موضوع هست. به طور خاص فیلم من ربطی به «جدایی نادر از سیمین» ندارد، ولی شاید ناخودآگاه از آن هم تاثیر گرفته باشم.

در این فیلم با مرحوم حسام محمودی و حسین پاکدل همکاری کرده‌اید. از ابتدای نوشتن فیلمنامه، بازیگران خاصی را برای هر نقش در ذهن داشتید؟

نه، من معتقدم بازیگر حرفه‌ای باید خودش را به نقش نزدیک کند نه اینکه من برای بازیگر خاصی فیلمنامه بنویسم. اول متن را نوشتیم و بعد در مرحله پیش‌تولید بازیگران را انتخاب کردیم.

کد خبر 829812 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها کارگردانان سینمای ایران جشنواره فيلم فجر سینمای ایران مجله سینمای ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: کارگردانان سینمای ایران جشنواره فيلم فجر سینمای ایران مجله سینمای ایران فطرت انسان برای ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۶۹۴۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«کولبری» نه شغل است و نه شریف/ مردم از ناچاری بار بر دوش می‌گیرند

آفتاب‌‌نیوز :

در روز‌های آغازین سال جدید، چندین کولبرِ مریوانی، جان خود را از دست دادند؛ بالا رفتن آمار مرگ و میر کولبران به گفته عبدالله بلواسی، فعال صنفی کارگران مریوان، باید یک زنگ خطر جدی تلقی شود.

او در این رابطه گفت: همانگونه که همگان می‌دانیم و رسانه‌ها با اقتدارِ بسیار اعلام می‌کنند، بعد از نفت، مرز باشماخ مریوان بیشترین میزانِ درآمد را برای ایران و خزانه بیت‌المال دارد، اما باید پرسید سود‌های هزاران میلیاردی روزانه‌ی مرز باشماخ کجا و به جیب چه کسانی می‌رود؟ آیا حاصل این همه تجارت در مرز باشماخ، به غیر از ارابه‌های مرگ، خطرآفرینی جاده‌های کردستان و مرگ روزانه کولبران چیز دیگری هم بوده است؟! این تجارت عظیم، سودی برای مردم نداشته است حتی رانندگان ترانزیت، قربانیان سیستم سرمایه‌داری و استثمار صاحبان ترانزیت‌ها هستند.

بلواسی ادامه داد: درحالیکه اگر مدیران محلی دلسوز بودند، با اختصاص فقط یک درصد از درآمد باشماخ می‌توانستند صد‌ها شغل ایجاد کنند، مریوان را با داشتن پتانسل فوق العاده گردشگری قطب گردشگری ایران کنند و به تبع آن هزاران شغل ایجاد شود تا هیچکس محتاج کولبری نشود.

به گفته این فعال کارگری، سیاست‌های فقیرسازیِ دولت‌های پیاپی، گروه زیادی از جوانان و تحصیلکردگان و حتی ورزشکاران را مجبور به کولبری کرده است.

او «شغل دانستن کولبری» را یک رویکرد ناعادلانه در جهت پاک کردن صورت مساله دانست و گفت: اشتباه نکنیم کولبری نه شغل است و نه شریف، مردم از روی ناچاری باری را که باید حیوانات حمل کنند بر دوش می‌گیرند و در برابر دریافت چند ریال پول، جان را برای نان می‌دهند.

بلواسی در پایان گفت: به راستی تا کی باید هر روز شاهد مرگ جوانان در جاده‌های مرگ و سقوط کولبران جوان و پیر و جان باختنِ دلخراشِ آنان باشیم؟ تا کی باید شاهد در عزا نشستن مادرانی باشیم که فرزندانشان برای یک لقمه نان خالی به کوهستان می‌زنند و دیگر هرگز برنمی‌گردند؟

منبع: خبرگزاری ایلنا

دیگر خبرها

  • سیدصالحی: سرمربی استقلال کار بزرگی کرد
  • آلبوصبیح: استقلال را فراموش کردیم
  • آیا زنان پزشکان بهتری هستند؟
  • جدیدترین شماره فیلم‌نگار با خلاصه فیلمنامه «آپاراتچی» و «آسمان غرب» منتشر شد
  • سیناپس «آپاراتچی» و «آسمان غرب» و فیلمنامه «یادآوری» کریستوفر نولان در شماره جدید فیلم نگار
  • سیناپس «آپاراتچی» و «آسمان غرب» و فیلمنامه «یادآوری» در فیلم‌نگار
  • نابودی طاغوت وعده صادق الهی است
  • نابودی طاغوت صادق‌ترین وعده الهی است
  • «کولبری» نه شغل است و نه شریف/ مردم از ناچاری بار بر دوش می‌گیرند
  • بادامکی: تعویضی‌های پرسپولیس باید عملکرد بهتری داشته باشند